بداد

«لغت نامه دهخدا»

[بِ] (ع مص) برآوردن هرکس چیزی را و پس از فراهم آمدن تقسیم نمودن میان خودشان. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیاوردن هرکس چیزی را و بعد فراهم آمدن تقسیم کردن میان خود. (یادداشت مؤلف). || فروختن چیزی را بمعاوضه. (منتهی الارب)(1). بمعاوضه فروختن. مباده. (یادداشت مؤلف).
(1) - در تاج العروس و اقرب الموارد و معجم متن اللغه معارضه است، صاحب شرح قاموس گوید: بادّه، مُبادَّهً و بداداً یعنی فروخت او را بمعاوضه که در برابر آن چیز دیگر بگیرد. و در تاج العروس آمده است: بایعه بداداً... باعه معارضهً ای عارضه بالبیع.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر