بداسب

«لغت نامه دهخدا»

[بَ اَ] (ص مرکب) که اسب بد دارد. که سوار اسب بد است : و اسبان و مردم ما بیاسودند و ایشان از بیابانها می برآیند... و بند گسیل کردند با سواری دوهزار کودک تر و بداسب تر و دیگر لشکر را عرض کردند شانزده هزار سوار بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص619).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر