بدبوی

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (ص مرکب) آنچه بوی بد دهد. متعفن. گندیده. بویناک. مقابل خوشبوی و معطر. (فرهنگ فارسی معین). عفن. کریه الرایحه. گنده. (یادداشت مؤلف). مُنْتُن، مِنْتین؛ بدبوی. (منتهی الارب). و رجوع به بدبو شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر