«لغت نامه دهخدا»
[بَ خوا / خا] (ص مرکب)(1)مشکل. دشوار. سخت. (یادداشت مؤلف). - بدخوار گشتن؛ دشوار و سخت شدن : یکی کار بد خوار و دشوار گشت ابا کرد کشور همه یار گشت.فردوسی. (1) - از: بد + خوار (= آسان، سهل).