برآوریدن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ وَ دَ] (مص مرکب)برآوردن :
فروکشید گل زرد روی بند از روی
برآورید گل مشکبوی سر ز تراس.
منوچهری.
همی مناظره و جنگ خواهی از تن خویش
کنون که گنگ شدیّ و برآوریدی گنگ.
اسدی (لغت نامه).
بانگ دزدیده بلبلان را زاغ
بانگ دزدی برآوریده بباغ.نظامی.
رجوع به برآوردن و آوریدن و آوردن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر