«لغت نامه دهخدا»
[بَ سَ شُ دَ](مص مرکب) به آهو سوار شدن. کنایه از جلد و شتاب رفتن. (آنندراج) : شدند آن هزبران آئین شکار بر اندازِ آهو بر آهو سوار.هاتفی (آنندراج). چون روان شد شاه شیرافکن به آئین شکار ازبرای شیر کشتن گشت بر آهو سوار. امیرخسرو (آنندراج). || کنایه از ارادهء بسیار دویدن کردن و تیز رفتن. (آنندراج).