«لغت نامه دهخدا»
[بُ] (ع مص) بروء. بَرء. (از منتهی الارب). به شدن از بیماری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). از بیماری به شدن. (غیاث اللغات از کنزاللغه). از بیماری برخاستن. (منتهی الارب). || (اِمص) بهبود. شفا. بهتری از بیماری. (زمخشری). || (اِ) دوای مخصوص مرضی. (یادداشت مؤلف) : فهذا [ ای الحنظل ]هو البرء من هذا الداء [ ای الجذام ]. (ابن بیطار).