برپیچیدن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ دَ] (مص مرکب) پیچیدن بسوی بالا. (یادداشت بخط مؤلف). پیچیدن. بپیچیدن :
مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد
خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد.
سعدی.
رجوع به پیچیدن شود. || التفاف. (ترجمان علامهء جرجانی، ترتیب عادل).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر