برتمیدن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ دَ] (مص مرکب)پرتمیدن. تمیدن. تبخاله پیدا شدن بر لب. (آنندراج). ترکیدن لب. تبخال داشتن لب بعد از تب. (ناظم الاطباء). || درد پیدا گشتن در مثانه از غایت حرارت. (آنندراج). درد داشتن در شکم بواسطهء گرمای سخت. (ناظم الاطباء). || انباشتن مانند پنبه در جوال. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || سرازیر رفتن. (ناظم الاطباء). || برتاختن و حمله بردن. || غلطان افتادن و فرو افکندن. (آنندراج). افتادن و بر زمین خوردن. (ناظم الاطباء). || فربه شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || جوش دادن گوشت. (آنندراج). جوشانیدن مانند گوشت در آب. (ناظم الاطباء). رجوع به تمیدن و پرتمیدن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر