بر روی استادن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ اِ دَ] (مص مرکب)حریف دروکش شدن و قدم فشردن با حریف در جنگ. (بهارعجم) (از آنندراج) :
همچو مسطر مینمایم هرکه را راه سخن
تا بدست آورده ره بر روی من استاده است.
تأثیر (از آنندراج).
ز جولان نظر مجروح میشد روی نیکویش
چه سان دل داده خط راکاین چنین استاده بررویش.
صائب (از آنندراج).
در دهر هر که هست مهیای جنگ ماست
بر روی ما کسی که نه استاد رنگ ماست.
میرصیدی (از آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر