بر روی دویدن

«لغت نامه دهخدا»

[بَ دَ دَ] (مص مرکب)کنایه از گرم عنان شدن در گفت و گوی. (برهان). بر دیده دویدن. (آنندراج). || بر روی جهیدن. جاری شدن بر رخسار :
هر کرا در چشم خود با ناز پروردم چو اشک
عاقبت بی آبرویی کرد و بر رویم دوید.؟
|| استیلا یافتن. مسلط شدن. منصرف گشتن. درآمدن و در اختیار گرفتن :
دهان تنگ تو بر روزگار تنگ گرفت
غبار خط تو بر روی آفتاب دوید.
صائب (آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر