برکم

«لغت نامه دهخدا»

[بَ کَ] (اِ) بازداشتن و منع. (برهان) (ناظم الاطباء). || (ص) بازداشته :
اندرین کوهسار پرگوهر
اگر امروز مانده ای برکم.مسعودسعد.
|| بازدارنده و منع کننده. (برهان) (ناظم الاطباء). بژکم. (برهان).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر