پرنور

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (ص مرکب) صاحب فروغ بسیار :
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.
لوکری.
پرنورد.
[پُ نَ وَ] (ص مرکب) پرچین و پرشکنج. پرآژنگ. پرشکن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر