«لغت نامه دهخدا»
[پَ بَ] (ص مرکب) آنکه بری نرم و لطیف دارد : پری خواندم او را وز آنروی خواندم که روی پری داشت آن پرنیان بر.فرخی. ز ساقیان پریروی پرنیان بر گیر میئی چنانکه چو جان در بدن بود، در دَن.سوزنی. پرنیانخوی. [پَ] (ص مرکب)خوش خوی. نرم خوی. و صاحب برهان گوید کنایه از خوشدل و نرم دل و خوشحال و خوشخوی و نرم خوی و صاحبدل باشد. (برهان قاطع).