پژمایون

«لغت نامه دهخدا»

[پَ] (اِخ) گاوی بوده است مر شاه افریدون را. (حاشیهء لغت نامهء اسدی نخجوانی) :
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو نکو بودش پژمایونا.دقیقی.
و ظاهراً پژمایون تحصیف پرمایون است و رجوع به برمایون و برمایه و پرمایه شود.
پژمران.
[پَ مُ] (نف) صفت فاعلی بیان حالت. در حال پژمریدن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر