«لغت نامه دهخدا»
[پِ / پَ دَ / دِ] (ن مف) پژوهش کرده. بازجسته. کاویده : سخن شد پژوهیده از هر دری ز شاهی و تاج و ز هر کشوری.فردوسی. || خردمند. عاقل. دانا. زیرک: پژوهیده سودابه را شاه گفت که این رازت از من نباید نهفت.فردوسی. بعض فرهنگها معانی فوق را آورده و بیت مذکور را هم شاهد آن قرار داده اند لیکن هم معنی و هم شعر درست نمی نماید.