«لغت نامه دهخدا»
[پِ سَ] (اِ مصغر) مصغر پسر. پسرک. پسر خرد. پسر کوچک. پسرچه. نیمچه پسر : چشم خوش تو که آفرین باد بر او بر ما نظری نمیکند ای پسرو. پسروار. [پِ سَ] (ص مرکب) مانند پسر. || (اِ مرکب) سهم پسری (در ارث).