پسرو

«لغت نامه دهخدا»

[پِ سَ] (اِ مصغر) مصغر پسر. پسرک. پسر خرد. پسر کوچک. پسرچه. نیمچه پسر :
چشم خوش تو که آفرین باد بر او
بر ما نظری نمیکند ای پسرو.
پسروار.
[پِ سَ] (ص مرکب) مانند پسر. || (اِ مرکب) سهم پسری (در ارث).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر