«لغت نامه دهخدا»
[پَ] (اِخ) (شیخ القبایل) حاکم و فرمانفرمای طایفه و خانواده را گویند و این مطلب در عهد جدید به ابراهیم عب 7:4 و پسران یعقوب 1 ع 7:8 و 9 و داود 1 ع 2:29 نسبت داده شده است. در ترجمهء هفتاد این لفظ ترجمهء رأس یا سرور طایفه میباشد 1 تو 27:22 ولی این لفظ عموماً در کتاب مقدس مقصود از اشخاصی است که قبل از موسی بوده اند طور و طرز حکومتی که از لفظ مستور مستفاد میشود در ابتدای تاریخ عبرانیان متداول بوده است چنانکه پدر مادام الحیات در خانواده و نسلهای خود صاحب اقتدار و تسلط تامی بود و پس از مرگ غالباً این جلال و رتبه بعهدهء اول زاده موکول بود اما نه همیشه. پید 27:29 و 29:8، 1 تو 5:1 و 2 و از رؤسا و پطریارخهای طایفه یک مردی را اختیار میکردند. 1 عد 1:4-16 ملاحظه در پیران یا مشایخ و پس از خرابی اورشلیم قوم یهود دو نفر رئیسی را که بر سهندریم ریاست داشتند پطریارخ میگفتند و این لفظ در بعضی از شعب کلیسای مسیحی نیز متداول شده برای تعیین محترمینی که اعظم بودند استعمال میکردند. (قاموس کتاب مقدس).