«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ سِ پَ دَ] (مص مرکب) پایمال کردن. (آنندراج). || رفتن : چه چاره ست تا این(1) ز من بگذرد پی ام اختر بد مگر نسپرد.فردوسی. به شخّی که کرگس بدو نگذرد برو گور و نخچیر پی نسپرد.فردوسی. کافر کشته بهم برنهی و تابه تبت بسم باره بکافور همی پی سپری.فرخی. (1) - بلا.