پیش آینده

«لغت نامه دهخدا»

[آ یَ دَ / دِ] (نف مرکب)مقبل. مقدم. نزدیک آینده. متصدی. (منتهی الارب). مترقی. متجاوز. رخ دهنده: متکلف؛ پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت. مستمیت؛ پیش آینده به جنگ. کابح؛ پیش آینده از آن چیز که فال بد می گیری از وی. میتاح؛ پیش آینده مردم را به بدی. (منتهی الارب). رجوع به پیش آمدن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر