«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پیش اندیش. عمل پیش اندیش. پیش بینی. پیشگوئی. تقدمه المعرفه: اندیشه را مقدم گفتار خویش دار... که پیش اندیشی دوم کفایتست. (منتخب قابوس نامه ص51).