پیش بند

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (نف مرکب) آنکه پیش بندد. آنکه جلو گیرد. آنکه سدّ و مانع سازد برابر چیزی. || (اِ مرکب)(1) پیش سینه. پیش دامن. پارچه ای مربع مستطیل که از زیر گلو بپائین یا از کمر بپائین فرو آویزند و طرفین آنرا با بندی بگرد کمر بندند گاه طباخی یا خیاطی یا آرایش و جز آن پاکیزه ماندن جامه را. فوطه ای که آشپز و پیشخدمت بر جلوی دامن بندد. فوطه ای غالباً سپید که از کمر بپائین در جلو آویزند آشپزان و خدمتکاران و کودکان تا جامه شوخگن نگردد. لنگ جلو. لنگ فوطه که کارگران از پیش بندند از کمر تا قوزک پا :
شد گونه گونه تاک رز چون پیش بند رنگرز(2)
اکنونْت باید خز و بز گرد آوری و اوعیه.
منوچهری.
ار پوشیم بتاب و ببندم ز پیش بند
تا آن ز بقچهء که و این از میان کیست.
نظام قاری (دیوان البسه ص45).
صدار؛ جامه ای است که سرش مانند مقنعه است و دامن آن می پوشد هر دو دوش و سینه را و بفارسی پیرهنچه گویند. (منتهی الارب). || بند مقدم بر بندهای دیگر در زین و برگ اسب و پالان خر و جز آن. رحل یا رسن که بر سینه بند شتر بسته پیش آورده پس سپل بی خم برند و محکم کنند تا سینه بند از آن جای نرود. لبب؛ پیش بند پالان. صدار؛ پیش بند ستور. غرض، غرضه؛پیش بند شتر مانند تنگ زین را. (منتهی الارب).
.
(فرانسوی)
(1) - Tablier (2) - ن ل: پیرهان رنگرز؛ آستین رنگرز. (در این صورت اینجا شاهد نیست).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر