«لغت نامه دهخدا»
[دَ] (مص مرکب) مقدم بودن. جلو بودن. اقدم بودن. تقدم داشتن. سابق بودن. برتری داشتن. || وجههء کسی یا چیزی بودن. مقابل و برابر او بودن. منظور نظر او بودن : نیا را همین بود آیین و کیش پرستیدن ایزدی بود پیش.فردوسی. رجوع به پیش در معانی مختلفهء آن شود.