«لغت نامه دهخدا»
[تَ رَ] (ص تفضیلی مصغر، ق مرکب) مصغر پیشتر. کمی پیش. اندکی قبل : پیشترک زین که کسی داشتم شمع شب افروز بسی داشتم.نظامی. || اندکی جلوتر : زینگونه که شمع می فروزم گر پیشترک روم بسوزم.نظامی. من که درین منزلشان مانده ام مرحله ای پیشترک رانده ام.نظامی.