«لغت نامه دهخدا»
[رَ] (حامص مرکب) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن. || امامت. دلهثه. (منتهی الارب). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان.فرخی. || تجاوز از حد طبیعی. رجوع به پیشروی کردن شود. || ترقی.