تار کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب) تیره ساختن. تاریک ساختن. کدر کردن. بدون روشنی نمودن. رجوع به تار شود. ||تاراندن. رمانیدن. ترسانیدن. پراکندن و متفرق ساختن : تار کردن مرغی را. کبوترها را تار کردن. رجوع به تاراندن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر