«لغت نامه دهخدا»
[زَ / زِ خِ مَ] (ص مرکب)نوکر و خدمتگاری که تازه بسر خدمت آمده باشد. (ناظم الاطباء). ||مجازاً، خوش خدمت. تازه نفس. چابک : بهار آمد آنگه سلیمان اساس از او دیو زرد خزان در هراس بپایین تخت روان حباب پریزاد گل تازه خدمت چو آب. طغرا (از آنندراج).