«لغت نامه دهخدا»
[زَ / زِ خَط ط / خَ] (ص مرکب)آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد. (ناظم الاطباء). نوخط. که تازه از رخسارش خط برآمده باشد. آنکه بتازگی خط او دمیده باشد. آنکه موی تازه بر رخسارش دمیده باشد : با لب تازه خطش چند سیاهی بزند چهرهء آب خضر را بزمین می مالم. صائب (از آنندراج). دارد ز انفعال رخ تازه خط او در پیرهن ز جوهر خود خانه آینه. صائب (ایضاً).