«لغت نامه دهخدا»
[تَ ءَمْ مُ] (ع مص) اِمَّعَه شدن. سست رای شدن مرد و فرمانبرداری از هرکس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ||همراه مردمان بضیافت رفتن. بی آنکه خوانده شده باشد به ضیافت رفتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). ||در دین تبعیت دیگران کردن. (منتهی الارب). رجوع به امعه شود.