«لغت نامه دهخدا»
[تَ اَ] (ن مف مرکب) کسی که تب داشته باشد. (بهار عجم) (آنندراج). تب افروخته. کسی که از تب افروخته شده باشد : سراغ شعله از خاکستر ما چند پرسیدن تب افروزان ز خود رفتند و برجا ماند بسترها. میرزا بیدل (از بهار عجم). ||(نف مرکب) که تب را مشتعل سازد.