«لغت نامه دهخدا»
[تَ یَ] (ع مص) باقی داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث اللغات). تبقی. (قطر المحیط). زنده و باقی گذاشتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). و نگاه داشتن آنرا. -امثال: بق نعلیک و ابذل قدمیک؛ یضرب عندالحفظ للمال و بذل النفس فی صونه. (ناظم الاطباء). رجوع به تبقی شود.