تبلیه

«لغت نامه دهخدا»

[تَ یَ] (ع مص) کهنه کردن و ببوسانیدن [ بپوسانیدن ] . (تاج المصادر بیهقی). کهنه گردانیدن جامه. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد. (تاج المصادر بیهقی). بلیه قرار دادن ناقه(1) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ناقه بر سر گور خداوندش بستن تا بمیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
منازل لاتری الانصاب فیها
و لا حفر المبلی للمنون.(اقرب الموارد).
(1) - بلیه؛ شتری که در ایام جاهلیت بر گور صاحبش عقال می بستند تا بی آب و علف بماند و بمیرد و آنرا در حفره ای میکردند و عقیده داشتند که مرده در روز حشر بر آن می نشیند و اگر چنین نکنند وی پیاده می ماند. (از اقرب الموارد).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر