تجریس

«لغت نامه دهخدا»

[تَ] (ع مص) محکم رای گردانیدن. (زوزنی). محکم رای کردن. || آزمودن. || آزموده کاری. || حاکم گردانیدن کسی را در مال خویش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). || آواز دردادن کسی را. (از اقرب الموارد). || شنوانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برداشتن گمنامی از کسی و منتشر کردن ذکر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشهور ساختن عیب و نقص کسی را. (از قطر المحیط).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر