«لغت نامه دهخدا»
(اِ مرکب) آبخوست. آبخست. جزیره، یا جزیره ای در رودی بزرگ که آب سطح آن را فراگرفته و گیاه و درختان آن ظاهر باشد : گویی که هست مردمک دیده آبخو یا خود چو ماهی ای است که دارد در آب خو. عمعق بخاری.