«لغت نامه دهخدا»
[پَ نِ / نَ دَ] (مص مرکب)ذخیره کردن. پس انداز کردن. اندوختن : بخور هرچه داری منه بازپس تو رنجی چرا بازماند(1) بکس؟فردوسی. چرا امروز چیزی بازپس ننهی چرا نندیشی از بیم تهیدستی.ناصرخسرو. و رجوع به بازپس هشتن و بازپس نهادن شود. (1) - ن ل: ماند باید.