بازگون

«لغت نامه دهخدا»

(ص مرکب، ق مرکب) سرنگون. واژگونه. وارونه. برگشته. (ناظم الاطباء). واژگون. (آنندراج) (فرهنگ ضیاء) :
بازگون است جمله کار جهان
تا بحدی که ماورای حدست.
بدرالدین چاچی (از فرهنگ ضیاء).
و رجوع به بازگونه و واژگونه شود. || معکوس. عکس. برعکس. (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر