«لغت نامه دهخدا»
(ص مرکب، ق مرکب) سرنگون. واژگونه. وارونه. برگشته. (ناظم الاطباء). واژگون. (آنندراج) (فرهنگ ضیاء) : بازگون است جمله کار جهان تا بحدی که ماورای حدست. بدرالدین چاچی (از فرهنگ ضیاء). و رجوع به بازگونه و واژگونه شود. || معکوس. عکس. برعکس. (ناظم الاطباء).