«لغت نامه دهخدا»
[بَ] (ص مرکب) بدرگ. بدسرشت. (آنندراج) : یکی زشت روی بدآغار(1) بود تو گویی به مردم گزی مار بود. ابوشکور (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص1238). (1) - در فرهنگ سروری بدآغاز است! و رجوع به بدآغاز شود.