«لغت نامه دهخدا»
[بَ خوا / خا] (نف مرکب)بدخوراک. (ناظم الاطباء). بدغذا. (یادداشت مؤلف). آنکه غذای بد خورد. - بدخوار گردانیدن؛ بدخوراک کردن. اجداع؛ بدخوار گردانیدن مادر کودک را. (منتهی الارب).