براه استادن

«لغت نامه دهخدا»

[بِ اِ دَ] (مص مرکب) (از: ب + راه + استادن) براه ایستادن. انتظار کشیدن. (آنندراج). سر راه ایستادن. در انتظار کسی ماندن :
کبک از حسرت رفتار قیامت زایش
بس که استاده بره ریخته خون بر پایش.
سالک قزوینی (آنندراج).
|| راهی شدن. روانه شدن. به حرکت آمدن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر