برگزین

«لغت نامه دهخدا»

[بَ گُ] (ن مف مرکب) مخیّر. (دهار). پسندیده شده. || منتخب. انتخاب شده. (ناظم الاطباء). برتر. مرجح :
سپهدار با لشکر و گنج و تاج
بدیدند آن برگزینان چاج.فردوسی.
بدست وی اندر فراوان سپاه
تبه گردد از برگزینان شاه.فردوسی.
گرچه ز بعد همه آمده ای در جهان
از همه ای برگزین بر همه کس افتخار.
خاقانی.
تخییر؛ برگزین کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر