«لغت نامه دهخدا»
[بِ / بُ جَ تَ] (مص مرکب) بیرون جستن. خارج شدن بشتاب. برآمدن از محلی : برون جست و خون از تنش می چکید همی گفت و از هول جان می دوید.سعدی.