پرخچ

«لغت نامه دهخدا»

[پَ رَ] (اِ) پشت و کفل و ساغری اسب و استر و غیره :
همی تا کیم کرد باید نگاه
به پشت و پرخج غلیواج و رنگ.
مسعودسعد (از شعوری).
رجوع به پرخج و پرخش شود.
پرخدو.
[پُ خَ] (ص مرکب) پر آب دهان.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر