«لغت نامه دهخدا»
[پُ خَ] (ص مرکب) سخت خراشیده. بسیار شخوده : چو بنشست با سوگ ماهی بلاش سرش پر ز گرد و رخش پرخراش. فردوسی. پرخرج. [پُ خَ] (ص مرکب) بسیارخرج. که خرج بسیار دارد. که هزینهء فراوان دارد.