پرشدن

«لغت نامه دهخدا»

[پُ شُ دَ] (مص مرکب) مملو گشتن. امتلاء. ملاء :
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.سعدی.
|| بسیار شدن :
پشه چو پر شد بزند پیل را
با همه تندی و صلابت که اوست.سعدی.
- پر شدن آوند؛ تمذّج.
-پر شدن شکم؛ اندراع. اکتظاظ.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر