پشت دوتا کردن

«لغت نامه دهخدا»

[پُ دُ کَ دَ] (مص مرکب) خم کردن. خمیده ساختن پشت :
هر که دل یکتا کند در بیعت و پیمان تو
دور گردون پشت او را کرد نتواند دوتا.معزی.
|| پشت خم کردن برسم عباد و بندگان در برابر کسی تعظیم را خم شدن. تعظیم با خم کردن پشت :
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت بخدمت دوتا.سعدی.
پشت راست کردن.
[پُ کَ دَ] (مص مرکب) پس از نهادن باری سنگین که پشت خم کرده بود راست ایستادن. || از صعوبت و سختی رهائی یافتن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر