پیروزگون

«لغت نامه دهخدا»

(ص مرکب) پیروزه گون. چون فیروزه. برنگ فیروزه. بسان فیروزه :
بسی رفتم پس آز اندرین پیروزگون بشکم
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم.
ناصرخسرو.
تو پنداری که نسرین و گل زرد
بباریده است بر پیروزگون لاد.ناصرخسرو.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر