«لغت نامه دهخدا»
[زَ / زِ اَ / اِ] (اِ مرکب)ایوانی از پیروزه. ایوانی برنگ پیروزه. مجازاً، آسمان : ز عمر اینجهانی هر که حق خویش بشناسد برون باید شدنش از زیر این پیروزه ایوانها. ناصرخسرو. چو ز ایوان مینای پیروزه هور بکند آنهمه مهره های بلور. اسدی (گرشاسب نامه).