پیش افتاد

«لغت نامه دهخدا»

[اُ] (ن مف مرکب، اِ مرکب)پیش افتاده. || کنایه از قسمت و نصیب :
هر ساعت از مژگان خود، خون دلم پیش اوفتد
این راز مانده بخت بد، اینست پیش افتاد من.
امیرخسرو (از آنندراج).
تا پیش او افتد مگر اشکی ز چشم درفشان
درها ذخیره میکنم از بهر پیش افتاد را.
میر حسن (از آنندراج).
|| پیشاهنگ. || سرگذشت و اتفاق و حادثه و سانحه. (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر