پیش افتادن

«لغت نامه دهخدا»

[اُ دَ] (مص مرکب)(1) پیش اوفتادن. تقدم یافتن. مقدم شدن. جلو افتادن. تقدم پیدا کردن. پیشی جستن. سبقت گرفتن. || تفوق یافتن. برتری یافتن(2). || حادث شدن. روی نمودن. رخ دادن: که از آنچه نهاده باشد خبری ندهد که داند که چون ما بازگشتیم مهمات بسیار پیش افتد و تا روزگار دراز نپردازیم. (تاریخ بیهقی ص15 چ فیاض) و بیرون این کارهای دیگر پیش افتد و همه فرایض است. (تاریخ بیهقی ص285).
.
(فرانسوی)
(1) - Surpasser .
(فرانسوی)
(2) - L'emporter sur
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر