«لغت نامه دهخدا»
[رِ] (ع ص) ترک کننده. (آنندراج) (فرهنگ نظام). رهاکننده. دست بدارنده : ازبهر چیست تارک و جوشان و ترش روی چون یافته ست دانم بر جانور ظفر. مسعودسعد. هرچه به زرق... ساخته شود... وجه تلافی از آن تارک باشد. (کلیله و دمنه).